در آمدی بر بحث سوگند در قرآن

ارسال شده توسط ادمین در 19 آبان 1393 ساعت 23:20:58

در آمدی بر بحث سوگند در قرآن

سلسله مباحث علوم قرآن عهده‏دار شناسایی این کتاب الهی است و به مطالعه و بررسی ابعاد مختلف آن می‏پردازد. از جمله این مباحث، بحث از قَسمها و سوگندهای قرآن کریم است که دارای شاخه‏ها و مسائل چندی است و شناسایی جنبه‏های گونه‏گون آن پژوهشی همه‏جانبه را می‏طلبد.

با رهیافت به عرصه این مبحث و دریافت معالم آن، کلید فهم بسیاری از آیات قرآن در اختیار ما قرار می‏گیرد و بینشی جامع‏نگر در کاربرد این اسلوب در قرآن برایمان فراهم می‏آید که در پرتو آن، فزون بر فهم تفسیر بخشی از آیات این کتاب کریم، توان پاسخگویی به پرسشهایی که درباره اقسام قرآن قابل طرح است، ایجاد خواهد شد.

نگارنده بر آن است که به یاری خدا در گفتارهایی چند، نتیجه جست‏وجو و درنگ خویش را عرضه دارد، گفتارهایی که از سویی جدا و از سوی دیگر قطعه ‏هایی از یک مجموعه است. اینک در نخستین بخش از آن، مقدمه‏ای برای ورود به بحث سوگند در قرآن ارائه می‏گردد:

پیشینه‏ای از سوگند پیشینه سوگند به پیش از پا نهادن انسان به پهنه این جهان خاکی بازمی‏گردد، آن‏جا که شیطان او را فریفته سوگند دروغ خود ساخت تا به او بباوراند که خیرخواه اوست:

«فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوآتهما و قال ما نهاکما ربّکما عن هذه الشّجرة إلاّ أن تکونا ملکین او تکونا من الخالدین. و قاسمهما إنّی لکما لمن النّاصحین»1(اعراف/ 21-20)

این سوگند تا پس از حیات دنیوی نیز ادامه دارد و جالب آن که انسان اغوا شده شیطان خود در قیامت نیز با سوگند دروغ قصد فریب دادگاه الهی را دارد و انسان مشرک، راه نجات خود را در سوگند جست‏وجو می‏کند:

«و یوم نحشرهم جمیعا ثمّ نقول للّذین أشرکوا أین شرکاءکم الذین کنتم تزعمون. ثمّ لم‏تکن فتنتهم إلاّ ان قالوا و اللّه‏ ربِّنا ما کنّا مشرکین»2(انعام/ 23-22)

تصویری که این دو آیه از وجود سوگند در مبدأ و منتهای حیات انسان و آن جامعه کوچکی که اعضای آن آدم، حوا و شیطان بودند، به نمایش می‏گذارد، نشاندهنده آن است که سوگند راهی مهم برای ایجاد اطمینان و جلب اعتماد دیگران در روابط انسانی است و با واسطه قراردادن موجودی مقدس و مورد احترام می‏توان راستی و درستی گفته خویش را تأکید کرد و بر پایداری به وعده‏ای که داده می‏شود اطمینان بخشید.

قرآن کریم سوگندهای دیگری از گذشته ‏های دور و نزدیک زندگی انسانها را نیز برای ما حکایت می‏کند که گستره کاربردی آن را نشان می‏دهد: آن‏گونه که قرآن کریم حکایت می‏کند حضرت ابراهیم علیه‏السلام پدر ادیان توحیدی چنین سوگند یاد می‏کند:

«و تأللّه‏ لأکیدنّ أصنامکم بعد أن تولّوا مدبرین»3(انبیاء/ 57)
پیش از ابراهیم نیز گروهی از قوم صالح، زمانی که می‏خواهند با یکدیگر هم‏سوگند شوند که پیامبر خدا را همراه با خانواده‏اش شبانه از میان بردارند، باز به «اللّه‏» قسم می‏خورند:

«قالوا تقاسموا باللّه‏ لنبیّتنّه و أهله ثمّ نقولنّ لولیّه ما شهدنا مهلک أهله و إنّا لصادقون»4(نمل/ 49)
قرآن حتی از مشرکان نیز حکایت می‏کند که به «اللّه‏» سوگند یاد کردند که اگر نشانه‏ای بر درستی دعوت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برایشان بیاید، ایمان آورند:

«و أقسموا باللّه‏ جهد أیمانهم لئن جاءتهم آیة لیؤمننّ بها»5(انعام/ 109)
از آیات کریمه یاد شده دو نکته به دست می‏آید:

1ـ سوگند شیوه‏ای است که از گذشته‏های دور در میان انسانها جریان دارد و امتهای گوناگون آن را به کار می‏برده‏اند.

از جمله اقوامی که قسم در میان آنان شایع بوده قوم عرب است که قرآن کریم به زبان آنان فرود آمد. سوگند در میان اعراب اسلوبهای گوناگونی داشته است و واژگان چندی برای آن نهاده‏اند. گفتاری که یاد می‏شود حکایتگر این شیوه‏هاست و نگارنده آن پس از آن که فراگیر بودن اسلوب سوگند در میان تمامی انسانها را یادآور می‏شود، نمودهای گوناگون قسم در زبان عربی را برمی‏شمرد:

«اسلوب قسم در قرآن و دیگر کتب آسمانی منحصر نیست، بلکه این شیوه در میان تمامی افراد بشر؛ مسلمان و غیر مسلمان، در جاهلیت و در اسلام، نزد عرب و غیر عرب، گستره دارد.

طبیعت و سرشت انسان در هر زمان و هر مکان اقتضا می‏کند که خبری که می‏شنود یا وعده‏ای که به وقوع می‏پیوندد مورد تأکید قرار گیرد. آدمی میل دارد از کلام گوینده‏ای که برای او سخن می‏گوید اطمینان یابد و خود نیز به شنونده خویش اطمینان بخشد و این مسأله در میان بشر شایع است؛ خواه فرد باشد یا گروه، بویژه در امور مهم؛ مانند پیمان میان گروهها با یکدیگر یا میان حاکم و مردم یا میان افراد مردم، تا نسبت به یکدیگر اطمینان پیدا کرده، موافق از مخالف و دوست از دشمن را بازشناسند.

این نیاز به تأکید و اطمینان، مردم را به ایجاد قسم فراخواند، به صورتی که از آن با نهادن دست راست در دست راست یکدیگر تعبیر کردند و این کار آن‏گونه که به نظر می‏رسد ریشه کلمه «یمین» است.

گاه این امر را با برگرفتن عطر و تقسیم آن میان یکدیگر و مالیدن بر دستشان بیان می‏کردند؛ چنانچه در جاهلیت مرسوم بود.

گاه با گره زدن ریسمان خود به ریسمان دیگری از همپیمانان او می‏شدند، تا این که «حبل» و ریسمان نام برای پیمان ذمّه و همجواری قرار گرفت؛ همان‏گونه که در قرآن کریم آمده است:

«إلاّ بحبل من اللّه‏ و حبل من الناس» (آل عمران/ 112)
گاه برخی لذایذ را مانند: شرب خمر، استعمال بوی خوش و کوتاه کردن مو، بر خود حرام می‏کردند تا زمانی که به مقصود خود برسند. این نذر نیز گونه‏ای قسم است.

گاه بدون آن که شرط کنند چیزی را ترک می‏کردند و این کار را «ألیّة» نامیدند؛ همچنان که قرآن می‏گوید:
«للّذین یؤلون من نساءهم تربّص أربعة أشهر» (بقره/ 226)

سپس کاربرد این ماده گسترش یافت و «آلیتُ» به معنای أقسمت شد. گاه «لام تأکید» را دلیل بر قسم قرار می‏دادند و وقتی کسی می‏گفت:

لأفعلَنّ» مقصودش این بود که «واللّه‏ لأفعلنّ» و از این‏گونه است آیه: «لأملأن جهنّم» (اعراف/ 18)
گاه کلمه «أقسمت» را به کار می‏بردند و قصدشان از آن تأکید بود. ریشه این ماده از «قَسَم الشی‏ء و قسَّمه» به معنای قطع کردن است، و قطع در نفی شک و شبهه و گفتار قاطعی که میان حق و ناحق را جدا می‏کند به کار می‏رود. گاه کلمه «حَلِف» را به کار می‏بردند که معنایش برندگی و تیزی و شبیه کلمه قسم بود. گفته می‏شود: «سنان حلیف»؛ یعنی شمشیر برنده و «لسان حلیف»؛ یعنی زبان تیز.

یا گاه برای قسم خوردن و تأکید کردن از لفظ «اشهد» تعبیر می‏آوردند، و این کلمه در قرآن کریم در گونه‏ای قسم آمده است:
«اذا جاءک المُنافقون قالوا نشهد إنّک لرسول اللّه‏ و اللّه‏ یعلم إنّک لرسوله و اللّه‏ یشهد إنّ المنافقین لکاذبون» (منافقون/ 1) خداوند شهادت آنان را سوگند نامید.6
بنابراین برای قسم یک لفظ و یک شیوه وجود ندارد، بلکه اسلوبهای گوناگون و راههای متفاوت و واژگان چندی وجود دارد.»7

در زبان پارسی نیز سوگند از لفظ مرکب «سَوکنتَ وَنْتَ» اوستایی به معنای دارای گوگرد یا گوگردمند است که تطور یافته و قسمت دوم آن: ونتَ از آخر آن افتاده و در قسمت نخست کاف به گاف و تا به دال بدل شده است.

این امر حکایتگر آن است که در دوران قدیم هنگام قضاوت و داوری آب آمیخته به گوگرد به کار می‏رفته است، بدین‏ترتیب که این‏گونه آب را به متهم می‏نوشانیدند و از دفع شدن یا در شکم ماندن آن بی‏تقصیری یا مقصر بودن او معلوم می‏شده است. استعمال فعل «خوردن» با سوگند یادگار همین مفهوم است. بعدها سوگند مفهوم اصلی خود را از دست داد و به معنای قسم عربی به کار رفت.8 بدین‏ترتیب کلمه سوگند نمودار یکی از ورهای معمول در ایران باستان است که در محاکمات مشکوک کاربرد داشته است. در گذشته عمل سوگند دادن و سوگند خوردن را که در حضور موبدان انجام می‏گرفته است، وَرْ می‏گفته‏اند. در نوشته‏های پهلوی چند نوبت سوگند مترادف وَرْ به کار رفته است وَرْ در ایران و اُردال در اروپا انواع و اقسامی داشته است؛ مانند آن که متهم دست خود را مدتی در آتش نگه می‏داشت و یا با لباس اندوده به قیر یا موم از میان آتش می‏گذشت، در صورتی بی‏گناه محسوب می‏شد که بدو آسیب نرسد. به این نوع وَرْگرم می‏گفتند، وَرْسرد نیز وجود داشته است؛ مثل آن که دست چپ مدّعی علیه را به پای راستش می‏بستند و سپس او را در آب می‏افکندند، در صورتی که بر روی آب می‏ماند مقصّر و محکوم شناخته می‏شد؛ زیرا اعتقاد داشتند آب پاک متّهم را نمی‏پذیرد.9

بعدها بر اثر گذشت زمان و تحوّلات و تطوّرات تاریخی و پیشرفت زبان و ادب فارسی سوگند نیز از صورت ساده واولیه خود به در آمد و راه دگرگونی و ترقّی پیمود و به صور و انواع گوناگون نمودار گشت.10

به هر حال جدای از پیشینه قسم و انواعی که در آن یاد شد، اکنون قسم و سوگند مفهومی مشخص دارد و یک عمل گفتاری است که البته گاه ممکن است با اموری همچون بالا بردن دست یا نهادن آن به مورد قسم همراه باشد و در بخشی که پیش رو دارید به شناسایی آن خواهیم پرداخت. 2ـ سوگند به «اللّه‏» به عنوان مقدسترین موجود رواج داشته است و این نشان می‏دهد که پذیرش خدای یکتا در سرآغاز دفتر زندگی انسان ثبت بود؛ از این رو الهه‏ها و امور مقدس دیگر پدیده دومی بودند که پا به عرصه زندگی بشر نهادند و سوگند به آنها نیز به میان آمد.

ماهیت سوگند

این نکته روشن است که سوگند یکی از شیوه‏های تأکید و استوارسازی سخن است، همان‏گونه که از دید دستور زبانی به این بعد آن نگریسته می‏شود. بدرالدین زرکشی در مفصلترین نوع از کتاب البرهان فی علوم القرآن که «اسالیب القرآن و فنونه البلیغة» نام دارد، یکی از اسلوبهای تأکید را سوگند یاد می‏کند و در آغاز آن می‏نویسد:

«سوگند در نزد نحویان جمله‏ای است که با آن خبر مورد تأکید قرار می‏گیرد. حتی آنها گفتار خداوند متعال: «و اللّه‏ یشهد إنّ المنافقین لکاذبون»(منافقون/ 1) را سوگند شمرده‏اند؛ گرچه در آن اِخبار از گواهی دادن خداوند بر کذب منافقان است؛ امّا چون برای تأکید خبر آمده، قسم نامیده شده است»11.

این بیان که در بسیاری دیگر از کتابها آمده است، نمی‏تواند بازگوکننده ماهیت و مفهوم سوگند باشد. تنها تعریفی به ویژگی و فایده آن است که تأکید باشد و در نزد نحویان ملاک و معیار تشخیص سوگند قرار گرفته است.

سخن در این است که سوگند چه عملی انجام می‏دهد و چه فرایندی در آن رخ می‏دهد که موجب تأکید کلام می‏شود و همچنان که اموری مانند: عهد و پیمان، شهادت و گواهی دادن، و نذر هر کدام دارای ماهیت و وجه تمایزی هستند که آنان را از یکدیگر جدا می‏کند، حقیقت سوگند چیست و وجه تمایز آن با دیگر امور کدام است؟

این مسأله را علامه طباطبائی بخوبی تشریح کرده، در این باره می‏نویسد:

«سوگند آن است که خبر یا انشا را به چیزی که دارای شرافت و آبروست به جهت ارج و اعتباری که دارد پیوند داده، مقید کنیم، به گونه‏ای که اگر خبر درست نباشد و در انشا، امر یا نهی امتثال نشود، کرامت و شرافت آن چیز لطمه بخورد و باطل شود؛ مثلاً وقتی می‏گوییم: به جان خودم سوگند که زید ایستاده است، صدق این سخن را به شرافت زندگی و عمر خود پیوند داده‏ایم، به طوری که اگر خبر ما دروغ باشد، عمر ما فاقد شرافت و ارزش شده است. همچنین وقتی به شخصی بگوییم: به جان خودم سوگندت می‏دهم که این کار را برای من انجام ده، خواهش خود را به شرافت زندگی خود گره زده‏ایم، به گونه‏ای که اگر آن شخص این کار را انجام ندهد، شرافت زندگی و ارزش عمر ما را نادیده انگاشته است.»12

علامه پس از ذکر این مطلب دو نکته را نتیجه می‏گیرد:

1ـ سوگند بالاترین درجه تأکید در سخن است.

2ـ آن چیزی که به آن سوگند یاد می‏شود، باید ارجمندتر و شریفتر از آن چیزی باشد که به خاطر آن سوگند یاد می‏شود؛ زیرا معنی ندارد که کلام با چیزی تأکید شود که شرافت و ارزشش پایینتر از آن است.

در برخی از کتب علوم قرآن در تعریف قسم این‏گونه آمده است:

«و عرّفه العلماء: بانّه ربط النفس بالامتناع عن شی‏ء او الاقدام علیه بمعنی معظم عند الحالف حقیقة او اعتقادا.»13
قسم آن‏گونه که عالمان آن را شناسانده‏اند، به معنای ایجاد رابطه میان خودداری کردن نفس از چیزی یا اقدام بر آن است با امری که در نزد سوگند یادکننده بزرگ است؛ خواه در واقع آن امر عظمت داشته باشد یا به اعتقاد وی چنین باشد.

این تعریف گرچه از جهتی شبیه تعریف علاّمه است، امّا جامعیّت آن تعریف را ندارد، چرا که تنها شامل عقد یمین می‏شود که در آن برای انجام یا عدم ارتکاب امری در آینده سوگند یاد می‏شود و سوگند بر وقوع یا عدم وقوع کاری در گذشته را دربرنمی‏گیرد. یمین بنا بر مفهوم یاد شده شبیه نذر و عهد است و در فقه اسلامی در ردیف آن دو یاد می‏شود و در هر سه مورد مکلّف به واسطه یکی از آنها انجام یا پرهیز از کاری را بر خود لازم می‏کند. عهد میثاقی است که انسان با خدای خود می‏بندد که التزام به فعلی داشته باشد و صورتش این است که: «عاهدتُ اللّه‏ یا علیّ عهد اللّه‏.» و نذر آن است که انسان در صورت حاصل شدن چیزی در آینده، کار نیکی را بر خود واجب می‏کند، بدین‏گونه که می‏گوید: «ان کان کذا فللّه‏ِ علیّ کذا».

گاه در برخی اخبار یمین بر نذر نیز اطلاق شده است. از این رو شهید اول یمین و عهد را از توابع نذر می‏شمرد.14 اما در عین حال یمین، نذر و عهد سه مفهوم جدای از هم هستند که گرچه در هر سه عزم و تصمیم بر انجام یا ترک چیزی است، اما در سوگند این عزم را به شی‏ء محترم و دارای شرافتی پیوند می‏دهد و در عهد، پیمانی میان او و خداست و در نذر انجام آن را مع

این مطلب را به اشتراک بگذارید:


  • درباره ما

    موسسه حقوقی فقیه نصیری در بهار سال هشتاد و هشت به همکاری سه نفر از وکلای پایه یکم دادگستری ، عضو کانون وکلای دادگستری استان مازندران ، به مدیریت عاملی آقای البرز فقیه نصیری، ریاست آقای احسان فقیه نصیری و نائب رئیسی آقای گودرز فقیه نصیری(با بیش از دو دهه فعالیت در این عرصه) تحت ...

  • ارتباط با ما

    نشانی: چالوس، مقابل دادگستری، ساختمان وکلا، طبقه اول، واحد سوم

    تلفن: 01152255455 , 01152254080